مدیریت وتفکر استراتژیک

مدیریت وتفکر استراتژیک

سودابه فتح الهی
سودابه فتح الهی

به وبلاگ من خوش آمدید


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مدیریت وتفکراستراتژیکو آدرس modir700.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

مطالب جالب و خواندنی در وبلاگ پرصدا

همراز عشق

بیاتوبخند

شادباش

دانستنی های مدیریتی

وبلاگ علمی محسن شیخی

نوشته های مدیریتی

عشق شهسوار

بانک مقالات مدیریتی

کیت اگزوز

زنون قوی

چراغ لیزری دوچرخه

مطالب اخير

مشکلات فیفا14

کلید موفقیت نام های تجاری در چیسیاری از فعالان بازار گله می‌کنند که چینی‌ها به نام تجاری وفادار نیست

لطفا تا آخر متن بخونید تا بفهمید که چه گنج هایی دارید

فرض کنید زندگی همچون یک بازیست

دومين مرد ثروتمند دنيا چگونه فردی است؟

شگرد پسرک در مقابل نادر شاه

ازطعم قهوه تان لذت ببرید

توصيه اي فني ! و جدي ؟ براي پيداكردن جاي كاركنان جديد

تصميم گيري با لوبيا – سرعت در تصميم گيري

قدردانی

آگهی هوشمندانه

داشتن کارمندان باهوش باعث صرفه جویی در زمان و هزینه می شود

مديران بدانند

مدیریت استراتژیک

باتفکراستراتژیک انتخاب کنید

مفهوم شکست

داستان استراتژي

مدیران بخوانند

مشکلات شایسته گزینی

مدیریت زمان

نويسندگان

سودابه فتح الهی

پیوند های روزانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی

ارسال هوایی بار از چین

خرید از علی اکسپرس

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 204
بازدید کل : 36182
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1

شگرد پسرک در مقابل نادر شاه

زمانی که نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه کودکی را دید که به مکتب می‌رفت. از او پرسید: پسر جان چه می‌خوانی؟
قرآن.
- از کجای قرآن؟
- انا فتحنا….

نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد.
سپس یک سکه زر به پسر داد اما پسر از گرفتن آن اباکرد.
نادر گفت: چر ا نمی گیری؟
گفت: مادرم مرا می‌زند می‌گوید تو این پول را دزدیده ای.
نادر گفت: به او بگو نادر داده است.
پسر گفت: مادرم باور نمی‌کند.
می‌گوید: نادر مردی سخاوتمند است. او اگر به تو پول می‌داد یک سکه نمی‌داد. زیاد می‌داد.
حرف او بر دل نادر نشست. یک مشت پول زر در دامن او ریخت.
از قضا چنانچه مشهور تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





شنبه 14 / 4 / 1390برچسب:,

|